کد مطلب:304373 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:294

حدیث عشق و رضامندی



بر قضای عشق دل بنهاده اند

عاشقان در سیل تند افتاده اند [1] .


قرآن كریم كه یگانه كتاب توحید (ذاتی، صفاتی و افعالی) است و برای سوق دادن انسانها به بالاترین مرحله تكامل فكر و نشر اندیشه و عقیده توحیدی و اصلاح دنیا و آخرت انسان است و در تمام سوره های آن - بجز سوره برائت (توبه) كه آیاتش نَمادِ خشم و قهر خداوند نسبت به مردم لجوج و كینه ورز و اعلام بیزاری و قطع رابطه رحمت و مغفرت و تعهد با مشركان و جریانهای ضدّ دینی است: «بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ و رَسُولِهِ اِلَی الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكینَ»، با نام و یاد خداوند رحمان و رحیم آغاز می گردد، تا مخاطبانش دریابند كه تعالیم و معارف جامع این تذكره الهی، از مبدأ خیر و بركت و از مصدر حقّ و رحمت، نشئت گرفته است:

تَبارَكَ الَّذی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی عَبْدِهِ لِیَكُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً. [2] بزرگ و خجسته است كسی كه بر بنده خود، فرقان [كتاب جدا كننده حق از باطل]را نازل فرمود، تا برای جهانیان، هشدار دهنده ای باشد.

دستور اكید بر آغاز كردن هر گفتار یا نوشتاری، یا هنگام شروع به هر كاری (فكری، قلبی و عملی)، بدین منظور است كه چهره جان و ذهن آدمی را از هرچه جز خداست، برگرداند، تا اینكه همه جهان (غیب و شهود) و حوادث آن را با بینش توحیدی، ارزیابی كند و از پراكندگی فكری - كه به تجزیه شخصیّت آدمی منتهی می شود - به وحدت و هماهنگی، و از تشویش و نگرانی روحی به آرامش و اطمینان برسد. حضرت یوسف(ع) در برخورد با زندانیان هم بند خود، به آثار عمیق روحی وحدت معبود در پرتو توحید اشاره كرد و فرمود:

یا صاحِبَیِ السِّجْنِ ءَاَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ اَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ. [3] ای دو رفیق زندانی ام، آیا خدایان پراكنده بهترند یا خدای یگانه مقتدر؟

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فِیهِ شُرَكاءُ مُتَشا كِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ یَستَوِیانِ مَثَلاً الْحَمْدُ للَّهِِ بَلْ اَكْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ. [4] خدا مَثَلی زده است: مردی است كه چند خواجه ناسازگار در مالكیت او شركت دارند [و هر یك او را به كاری می گمارند]، و مردی است كه تنها فرمانبر یك مرد است. آیا این دو در مَثَل یكسان اند؟ سپاسْ خدای را [نه]، بلكه بیشترشان نمی دانند.

اكنون جای این پرسش است كه چرا حضرت زهرا(س) در گفتار مهم و تاریخی خود و در این یادگار نفیس و ماندگار كه تفسیری جامع از حقایق ناب و معارف عمیق دین، بلكه تبیین و تقریری دوباره از اسلام است، برخلاف سنّت جاری سخنوران، كه سخن خود را به پیروی از قرآن با «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» آغاز می كردند، بر گونه ای دیگر به ستایش خداوند پرداخته و با زیباترین و جامع ترین و دلرباترین تعبیرها، خدای بزرگ را توصیف كرده و نعمتهای بی پایان و بی زوالِ او را به گونه ای شایسته و درخور، برشمرده است كه از طاقت و توان هر سخنورِ ستایشگری در هر مرتبه و منزلت از بلاغت و فصاحت كه باشد، بیرون است؟

حقیقت این است كه در جوامع روایی شیعه و سنّی، هر دو تعبیر «الحمد...» و «بسم اللَّه...» از سوی اولیای خداوند، در هر دو قلمروِ گفتار و نوشتار آمده است. در برخی از روایات از رسول خدا(ص) نقل شده است:

كُلُّ كَلامٍ لا یُبْدَأُ فیهِ بِالْحَمْدِ للَّه، فَهُو اَجْذَمُ.

كُلُّ اَمْرٍ ذی بالٍ لَمْ یُبْدَأ فیه، بِالْحَمدِ وَ فی روایَةٍ بِحَمْدِ اِللَّه، فَهُوَ اَقْطَعُ. [5] .

همچنین آمده است:

كُلُّ اَمْرٍ ذی بالٍ لَمْ یُبْدأ فیه «بِه بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم» فَهُوَ اَبْتَرُ. [6] هر كار مهم و هر اقدام نیكویی (فكری، قلبی و عملی) كه بی نام خداوند و یا بدون حمد و ثنای او آغاز گردد، دارای خیر و بركت نخواهد بود و نتیجه مطلوب و مقبولی نخواهد داد.


ای نام تو بهترین سرآغاز

بی نام تو نامه كی كنم باز


ای یاد تو مونس روانم

جز نام تو نیست بر زبانم


ای كارگشای هرچه هستند

نام تو كلید هرچه بستند


(نظامی)

پاسخ اوّل: فاطمه(س) گفتار خویش را با ستایش و ثنای خداوند و توصیف نعمتهای او آغاز كرد؛ زیرا از یك سو، ستایش خداوند (سوره حمد) سرآغاز و دیباچه قرآن كریم است و از سوی دیگر، كلید گنجینه یاد خداوند و ابزارِ افزونی بخشش ها و دلیل و راهنمای شناختن دِهِش های اوست:

اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذی جَعَلَ الْحَمْدَ مِفتاحاً لِذِكْرِهِ، وَ سَبَباً لِلْمَزیدِ مِنْ فَضْلِهِ وَ دَلیلاً عَلی آلائِهِ وَ عَظَمَتِهِ. [7] سپاس ْ خداوندی را كه حمد و سپاس را برای یاد خویش، كلیدی، برای افزونی بخشش، ابزاری، و بر داده ها و عظمت خود، دلیلی قرار داد.

و ای بسا معنای «ذكر» در سخن بالا، نه یاد، بلكه قرآن باشد. در این صورت، این سخن، اشاره ای است به افتتاح قرآن با حمد. [8] .

پاسخ دوم: حمد و ستایش با توجّه به گستردگی معنایی كه دارد، تعریف و توصیفی است گویا و جامع از جمال و جلال و كمال خداوند كه «بسم اللَّه الرحمن الرحیم»، جلوه ای از این ستایش زیباست:

اَلْحَمْدُ للَّهِِ الْمُتَجلّی لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ، وَالظّاهرِ لِقُلُوبِهِمْ بِحُجَّتِهِ. [9] سپاس ْ خدای را كه به آفرینش مخلوقاتش بر آفریدگان خود، نمودار است و هستی وی - با دلیل روشن - بر دلهای آنان پدیدار.

پاسخ سوم: فاطمه(س) در صددِ احیای معارف توحیدی است كه بخش اصلی و هدف عالی بعثت پیامبر اكرم(ص) است و این اقدام آگاهانه و مدبّرانه اش، جز برای حمد و ستایش خداوند و ارج نهادنِ نعمتهای او نیست.

پاسخ چهارم: دختر بزرگوار پیامبر(ص) گفتارِ شورانگیز و افشاگرانه و حماسی خود را به ستایش خدایِ محمود بیاراست، تا حدیثِ رضامندی و خشنودی خویش را از آنچه كه پیش آمده، بازگو كند. مگر نه این است كه رژیم روی كار آمده بر مبنای سقیفه، در تلاش است تا توان اقتصادی را نیز از خاندان علی(ع) و زهرا(س) بگیرد و بدین وسیله، اهل بیت پیامبر(ص) را از هر سو با گرفتاری روبه رو كند؟ فاطمه(س) نیز از یك سو، خود را در كورانِ آزمایش عظیم خداوند می بیند و از سوی دیگر، در محاصره نعمتهای بی زوال خداوند و غرقه در دریای دِهِش های انبوه او می بیند. آیا جز اعلام رضامندی و خرسندی از آنچه پیش آمده، درخورِ شأن بانوی اكرم اسلام است؟ «غرق در بحر، چه اندیشه كند طوفان را؟».

حق این است كه اولیای خداوند و پاكان و برگزیدگان عالم، به ویژه آل محمد(ص) در برخورد با مشكلات و مصائب، صبوری و استقامت را پیشه خود ساخته و هیچ گاه خود را نباخته اند و آمیختگیِ كامروایی ها و ناكامی ها، خوشی ها و سختی ها و زشتی ها و زیبایی ها را لازمه زندگی دنیا می دانند و انسان را نیز آفریده در درد و رنج و مِحْنَت: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ فی كَبَدٍ». [10] .

علی(ع) در توصیف دنیا فرمود:

دارٌ بِالْبَلاءِ مَحْفُوفَةٌ، و بِالْغَدْرِ مَعْرُوفَةٌ، لا تَدُومُ اَحْوالُها وَ لا تَسْلَمُ نُزَّالُها، اَحْوالٌ مُخْتَلِفَةٌ، وَ تاراتٌ مُتَصَرِّفَةٌ، الْعَیْشُ فیها مَذْمُومٌ، وَالْاَمانُ مِنها مَعْدُومٌ، وَ اِنَّما اَهْلُها فیها اَغْراضٌ مُسْتَهْدَفَةٌ، تَرْمیهِمْ بِسِهامِها، وَ تُفْنیهمْ بِحِمامِها. [11] [دنیا]سرایی است فروپوشیده به درد، و پرآوازه به خیانت. نه حالاتش را دوامی است و نه فرود آمدگانش را سلامتی، با چگونگی هایی گونه گون و دورانهایی دیگرگون. زندگی در آن، مذموم و امنیت در آن، معدوم است. مردمش در آن، تخته نشان اند كه با پیكانهایش به سویشان نشانه می رود و با مرگ به تباهی شان می كشاند.

بدین روی، مصائب و گرفتاری ها را با خرسندی از خداوند و با گشاده رویی و صلابت، استقبال می كنند؛ چرا كه: رِضَا اللَّهِ رِضانا اَهْلَ البیتِ نَصْبِرُ عَلی بَلائِهِ وَ یُوَفّینا اُجُورَ الصَّابِرینَ؛ [12] شِعار آنان است، و اِنَّ اَشَّدَ النَّاسِ بَلاءً الْاَنْبِیاءُ ثُمَّ الَّذِینَ یَلَونَهُم، ثُمَّ الْاَمْثَلُ فَالْاَمْثَلُ؛ [13] تعلیمشان.


دلبر، آسایش ما مصلحتِ وقت ندید

ور نه از جانبِ ما دلْ نگرانی دانست.(حافظ)


عاشقان و شیفتگانی هستند كه در رهایی خلق از جورِ ستم پیشگان، جفای ارباب بی مروتِ دنیا را تحمّل می كنند و دم در نمی كشند و هیچ گاه زبان به گِله و شكوه از روزگار و حوادث تلخ آن نمی گشایند:


لاف عشق و گِله از یار زهی لافِ دروغ

عشقبازانِ چنین مستحق هجران اند


وصف رخساره خورشید زخفّاش مپرس

كه در این آینه صاحب نظران حیران اند


(حافظ)

عشق ورزانی هستند كه در طوفان بلاخیزِ دریای زندگی، بر موجهای مصیبت، سوارند و اراده و تدبیر و اختیار خود را یكسره تسلیم اراده و تدبیر و اختیارِ خدای خویش كرده و دل بر قضای او نهاده اند:


عاشقان در سیل تند افتاده اند

بر قضای عشق، دل بنهاده اند [14] .


مجذوبانِ سالكی هستند كه سر از پا نمی شناسند و زمزمه مناجاتشان، تقاضای فنای تدبیر و اختیارشان، در تدبیر و اختیار خداست:

اِلهیِ اَغْنِنی بِتَدْبیركَ لی عَنْ تَدْبیری وَ بِاخْتِیارِكَ عَنْ اِختیاری. [15] ای اِله من! قبله گاهِ من! با تدبیر و اختیار خود، مرا از تدبیر و اختیارم بی نیاز گردان.

فاطمه(س) خود از نُخبگان عرصه عبودیّت و از پیشتازان قلمرو محبّت و عشق به خداوند و از مجذوبان سالكی است كه عروج به معراج قرب را با قدم بندگی طی كرده و از راه یافتگانِ به محفل انس و حریم عزّت و قدس الهی است. آنچنان غرق در جذبه جمال محبوب است كه نه تنها در رویارویی با نامرادی ها و نامردمی ها خود را نمی بازد؛ بلكه این تلخكامی ها را در راه رضای معبود و محبوب خویش، چون شهدی گوارا به جان خریدار است؛ زیرا گذشته از آنكه یادگارِ پیامبری است كه در راه ارشاد و هدایت خلق فرمود: «ما اُوذِیَ نَبِیٌّ مِثلَ ما اُوذیتُ»، [16] مرشد و مربّی دلباخته ای است كه چونان شمعی می سوزد تا خورشیدِ تابناك نبوّت كه جلوه كامل «اَللَّهُ نُور السَّمواتِ وَالْاَرْض» است، تا ابد روشن و تابناك بماند.

اگرچه پدر، صاحب لوای «حمد» است، لیكن شرایط اجتماعی اقتضا می كند كه فاطمه(س)، و نه شخص دیگر، در آن شرایط ویژه به نیابت از پدر، با سرافرازی و شجاعتی بی نظیر، زبان به ستایش خداوندِ ستوده بگشاید و نعمتهای بی شمارِ او را در برابر آن جمعیّت ناسپاس، شكر بگزارد كه: «اَلْحَمْدُ للَّهِ عَلَی ما اَنْعَمَ، وَلَهُ الشُّكْرُ عَلَی مَا اَلْهَمَ...».


[1] همان، بيت 910.

[2] سوره فرقان، آيه 1.

[3] سوره يوسف، آيه 39.

[4] سوره زُمَرْ، آيه 29.

[5] سنن أبي داوود، ج 4، ص 261.

[6] رياض السالكين (شرح صحيفه)، ج 1، ص 224.

[7] نهج البلاغه، خطبه 156.

[8] فرهنگ آفتاب، ج 4، ص 2186.

[9] نهج البلاغه، خطبه 107.

[10] سوره بلد، آيه 4.

[11] نهج البلاغه، خطبه 217.

[12] مقتل الحسين(ع)، ص 193.

[13] اصول الكافي، ج 2، ص 252.

[14] مثنوي، دفتر ششم، بيت 910.

[15] مفاتيح الجنان، دعاي عرفه.

[16] بحارالأنوار، ج 39، ص 56.